پسره تعریف میکرد: فک کن اسهال بودم. وضعیت خراب. تو دستشویی... یه دفعه دیدم صدای در میاد. بله مامان اینا کلید نداشتن... حالا به هزار زور و زحمت خودمو خلاص کردم اومدم بیرون یکم طول کشید تا دربیام... تا درو باز کردم واکنش پدر و مادرو داشته باش: مامانم که دویید تو اتاق هی در کمدارو باز میکرد و میگفت: کوش؟؟؟؟کجاست؟؟؟؟کجا قایمش کردی دختره عفریطه رو...پسر منو خام میکنی؟؟؟؟ کجایی بیا بیرون دیگه... در همین حین بابامم داشت گازو چک میکرد داغ نباشه هی بو میکشیدو میپرسید: گاز که داغ نیست پیک نیک داری واسه خودت؟ مگه چی برات کم گذاشتیم که معتاد شدی هان؟؟؟چی میکشی؟؟؟ آبرو برام نذاشتی پسره عنتر... هان؟؟؟ جواب منو بده. نونت نبود آبت نبود؟؟؟؟ هان؟؟؟چرا؟؟ الانم یه هفتس تو اتاقم زندانیم جیره غذاییم نصف شده محبت نداشتمم قطع همه فامیلم زنگ میزنن مامانمو دلداری میدن... اونوقت پسر همسایمونو موقع مصرف کردن گرفتنش مامانش اینا هنوزمیگن پسر ما پاکه... به نظرت من تو دبه ماست جا میشم؟؟؟؟
0
به وبلاگ خود خوش امدید